شب به یاد ماندنی
سلام پسر گلم،خوبی مامانی؟
مامان جون وبابا جون اومدن تهران هورااااا.خیلی خوش میگذره وقتی اونا پیشمونن،خونمون یه حال و هوای خوبی میگیره.من که خیلی خیلی خوشحالم از اینکه کنارشونم.
دیروز دومین سالگرد ازدواج مامان و بابایی بود عزیزم.ما خوشحالیم که امسال تو،توی دل مامانی هستی،جیگر مامان تو بهترین و قشنگترین هدیه خدا به منی ،البته بعد از بابایی.
امروز عصر با مامان جون مریم و بابا جون صمد و خاله مهتاب و مامان جون طاهره و عمه مائده و دختر خاله پریسا رفتیم افسریه،تا شب اونجا گشتیم.برا تو هم کلی خرید کردیم.ان شا الله وقتی اتاقت آماده شد برات عکساشونو میزارم.وقتی برگشتیم خونه،بابا محمد کلی ماهارو سوپرایز کرد.واسه سالگرد ازدواجمون جشن گرفته بود،من که خیلی سوپرایز شدم و خوشحال،همه غافلگیر شده بودیم.دستت بابا محمد درد نکنه.عاشقتم همسر گلم.
خیلی خوش گذشت تو هم توی دل مامانی برا خودت جشن گرفته بودی قربونت برم.خلاصه شب به یاد موندی شد.امشب سه تا مناسبت بود که خوشحالی ما رو تکمیل کرد:
1.سالگرد ازدواج من و بابا(که البته شب قبل بود که ما اون شب جشن گرفتیم)
2.تولد امام زمان(ان شا الله که امام زمان همیشه هوای ما رو داشته باشه و زود ظهور کنه)
3.تولد بابا جون کریم.(ان شا الله تولد 100 سالگیشو جشن بگیریم.)
اینم عکس شب جشن ما